یاد و خاطره سالروز ورود قشم نورزاد را به روستای مادری خود، روستای آقامحمد بیگلو گرامی می داریم.
قفس بهانه نزدیک تر شدن ها بود
مجال خوب گذر از حصار "من" ها بود
چهار کنج صبوری، چهار کنج امید
چه سال ها که هم آغوش صف شکن ها بود
شکنجه گاه که نه! خانه عذاب که نه!
گریزگاه دل از دست اهرمن ها بود
چه قدر یوسف در بند- و سال ها این سو-
چه قدر چشم که در راه پیرهن ها بود
چه قدر خاطره که پشت ابرها مخفی...
چه قدر باران در چشم پیرزن ها بود
و انتظار به پایان رسید و صبح آمد
هوای صبح پر از حس زیستن ها بود...
هشت سال دفاع جانانه از اعزام به عجب شیر تا اردوگاه عراقی از زبان قشم نورزاد .
حجم: 548 کیلوبایت
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.